گروه  دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

هرکجا سازی شنیدی ، شعر و آوازی شنیدی، از دلی رازی شنیدی ، یاد ما کن.
گروه  دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

هرکجا سازی شنیدی ، شعر و آوازی شنیدی، از دلی رازی شنیدی ، یاد ما کن.

در آغوش دریای پارس (9) تخت جمشید تا شیراز

در ادامه در آغوش دریای پارس (6) لطف کنید دو سطر آخر اون پست رو بخونید تا رشته بیاد دستتون. 

شب شده بود و ما هنوز تو جاده بودیم. یاسمن ابراز ناراحتی میکرد و کم کم این ابراز ناراحتی تبدیل شد به گریه  

مهدی گفت بچه ها شما برید تا من با یاسمن بعدا میام . صد البته حرف مهدی برای ما قابل قبول نبود و اگه همون جا کنار جاده چادر میزدیم ما اونهارو تنها نمیذاشتیم و بریم. پس این حرف رو نشنیده گرفتیم. اما فرهاد رو فرستادیم تا بره و ببینه چقدر دیگه مونده به تخت جمشید. من هم برای اینکه هم جو آرام تر بشه و هم ناراحتی یاسمن کمتر بشه اعلام استراحت دادم و بعد چند دقیقه چراغهایی که همراهمون بود روشن کردیم و دوچرخه هارو دست گرفتیم و راه افتادیم . یاسمن خیلی خسته بود و نمیشد تو این شرایط واسه چند کیلومتر باقیمانده فشار آورد. آرام آرام کنار جاده حرکت میکردیم . من سرخط بودم و ندا هم ته خط و دوتامون چراغهامون رو روشن کرده بودیم. برای اینکه یاسمن احساس بد نداشته باشه که نکنه مزاحم ما شده باشن همش براشون تعریف های خنده دار میکردم تا برسیم.  

در همین حین فرهاد زنگ زد و گفت رسیده. پس ما خیلی نزدیک بودیم  

در حدود نیم ساعت دیگه رسیدیم سر جاده تخت جمشید و همین جا بود که همه بچه ها بخصوص یاسمن با شوق فراوان سوار دوچرخه شون شدن و راه افتادن تا زودتر برسن به تخت جمشید.  

یک ربعی کشید تا رسیدیم به پارک پایین تخت جمشید و چشممون به جمال تخت جمشید (پارسه ) روشن شد که زیر نور نورافکن ها باوقار دیده میشد. عکسی به یادگار گرفتیم که البته تو این عکس به وضوح خستگی یاسمن خانم دیده میشه.  

 

فرهاد و مهدی رفتن و شام خریدن . به شکل معجزه آسایی به سرعت رفتن و برگشتن. با  وانت یه شیرازی بامعرفت و باحال . شام چلومرغ بود و خیلی چسبید. چقدر هم اون شب با مهدی سه تایی خندیدیم . من و فرهاد و مهدی 

صبح زود بیدار شدم و آب جوش درست کردم تا بچه ها که بیدار میشن چای آماده باشه. کم کم هم بچه ها بیدار شدن و صبحانه خوردیم .  

  

بعد صبحانه کمی تو بازارچه پایین تخت جمشید چرخیدیم و بعد رفتیم به دیدن تخت جمشید.   

 

  

من این نگاره رو خیلی دوست دارم . به پشم های این گوسپندها توجه کنید. ببینید چه استادی بوده اون کسی که این نگاره رو کنده. با اون امکانات و در اون عصر. چقدر ترکیب بندی و توجه به جزئیات تو این نگاره به دقت انجام شده. به پاهای سربازها که پشت پاهای گوسپندها هست توجه کنید.   

 

تا ظهر تخت جمشید بودیم و خیلی لذت بردیم از این همه شکوه و عظمت. از این همه جذابیت هنری و تاریخی .

ظهر حرکت کردیم و افتادیم تو جاده. تخت جمشید کناره مرودشت قرار داره و فاصله چندانی نداره . مرودشت یکسری چیز برای ناهار خریدیم و رفتیم به سمت شیراز. جاده مرودشت به شیراز جاده سرسبری بود و خیلی هم هوا خوب بود. داشتیم از این همه زیبایی لذت میبردیم که ... 

دیدم پنچر شدم و حسابی عقب افتادم . خوشبختانه فرهاد پشت سرم بود و کمک کرد تا پنچری دوچرخه رو بگیرم.    

  

تو مسیر خوردیم به یه سربالایی خیلی تند که واقعا نفس گیر بود. خیلی انرژی ازمون گرفت. اما بعدش سرپاینی افتادیم. گرچه بعدش چندتا سربالایی دیگه رو تجربه کردیم. اما هیچ کدوم به همون اولی نمیرسید.  

دم عصر رسیدیم به دروازه قرآن که ورودی شهر شیرازه . اینجا یه اتاف خیلی جالب افتاد. از همه زودتر فرهاد رسید و بعدش من رسیدم و بعد از من یاسمن و در نهایت ندا رسید که تا اومد بایسته فکر کرد یاسمن میخواد حرکت کنه. ترمز نگرفت و همینجوری خورد به یاسمن و پهن شد وسط جاده. اون روز هم جمعه بود و حسابی شلوغ بود . سریعا دویدم و برای اینکه خدای ناکرده ندا نره زیر ماشین به سرعت خودش و دوچرخه اش رو از وسط جاده کشیدم کنار و از طرفی هم خنده ام گرفت که خیلی جالب خورده بود زمین. گرچه ندا ناراحت شد اما بعدا دلشو به دست آوردیم .  

تو شیراز گشتی زدیم و از چند نفر پرسیدیم که تا جایی رو پیدا کنیم و شب بمونیم. یه پارکی بهمون پیشنهاد دادن و رفتیم . پارک بزرگ و قشنگی بود. جایی برای چادر زدن پیدا کردیم و همون جا موندیم. مردم شیراز مردم خوشگذرانی هستن و حسابی پارک شلوغ بود و همه مشغول تفریح کردن. شام رو خوردیم و کمی نشستیم و مردم رو تماشا کردیم . گرچه خیلی خسته بودیم  اما خیلی تعریف کردیم. چه شبی بود اون شب. تا ساعتها بعد از اینکه خوابیدیم هنوز صدای مردم داخل پارک میومد.  

       

نظرات 9 + ارسال نظر
ندا جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:31

یاد اون سفر شیرین بخیر. دلم برای همچین سفری تنگ شده

مهساامیدی مهر جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 23:51

سلام بر گروه انادانا

به نظرم شکوه تخته جمشید برای ما ایرانیاعظمت بی نظیری داره.کاش بیشترازتخته جمشیدمینوشتین.بازهم از نوشتن شمالذت بردممنون

البته ننوشتن از تخت جمشید دلیل داشت که یادم رفت بنویسم و اون اینکه در مورد تخت جمشید زیاد نوشته شده و کلی مطلب و کتاب و فیلم هست که مطمئنا از ما بهتر و کاملتر هستن. بنابراین ما سخن کوتاه کردیم. اما منتظر قسمت بعد سفر ما باشید .

هومه شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:53 http://www.ghaensport.ir

سلام سفرنامه تان را خواندم . زیبا بود خاطرات سفرتان شاد باشید

امید شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 14:06 http://omiddadkhah.blogfa.com

زنده باد ، من همیشه تنهایی سفر میکنم ،حسرت یه همسفره موافق رو همیشه داشتم ، متاسفانه خانمم اونقدر که اهله کوهه اصلا اهل دوچرخه نیست

هومه شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:26 http://http:/www.ghaensport.ir

سلام ممنون که به گروه ورزشی هومه سرزدید .
ما گروهی خانوادگی هستیم ساکن استان خراسان جنوبی شهرستان قاین ، که بیشتر برنامه هایمان در رمینه طبیعتگردی و کوهپیمایی و دوچرخه سواری است . برنامه دوچرخه سواریمان بیشتر اطراف شهر و روستاهای اطراف است .
از آنجا که دوچرخه سواری خانوادگی و بانوان در این شهر مجاز نیست برنامه ها را خیلی مبهم در گزارش می آورم . اگر برنامه ای برای این اطراف داشتین با کمال میل میزبان شما خواهیم بود .

هزار اندیش شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 23:24

گزارش نهم:
درخشندگی نام پرسپولیس
عشق یاسمن خسته به ایران بزرگ
خنده بازی چندباره و شبانه مردان سفر
صبحانه ای با طعم تخت جمشید
بازارچه تخت جمشید
عکسی زیبا با کادر بندی مناسب:
آرامش ندا و برشی از غوغای یخ زده تاریخ ایران
و نگاره ای که آرش برایمان توصیفش کرد
و آن پنچری بی موقع
در نهایت شب مانی در پارک شیرازی ها
.....
یادم رفت صورت های سوخته آرش و فرهاد

آریامند یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 23:28

با درود به دوستان خوب ونازنین آرش و ندا خانم و همسفراتان مثل گذشته گزارشتان بسیار شیوا و خواندنی بود از تماشای صحنه ها ومناظر کشورمان لذت بردم ممنونم که مارا باخودتان همسفر کردید . دوستان دارم همواره شاد باشید

حامد حسینی سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:04 http://rekabzan.blogfa.com

سلام
این قسمت هم خیلی جالب بود و خواندنی
منم وقتی به تخت جمشید رسیدم حیابی محو تماشای اون شدم
با اینکه چند بار هست که رفتم ولی هنوز هر وقت به اونجا سر میزنم همون لذت و تازگی بار اول داره

منتظر قسمت بعدی هستم شدیدا

کدخدایی سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:29

دومین همایش ملی ساحل پیمایی ومریخ نوردی (کوه های منیاتوری)از 3لغایت 6 اسفند ماه 91در شهرستان چابهار برگزار می گردد از شما واعضای گروه کوهنوردی دعوت بعمل می اید در همایش مذکور شرکت نمائید برای اطلاعات بیشتر به سایت
(گروه کوهنوردی گاندو چابهار) مراجعه و یا با شماره تماس 09159936473 تماس حاصل فرمایید.

با تشکر از دعوت شما دوست گرامی متاسفانه به دلیل مقارن بودن همایش شما با همایش راهنمایان گردشگری ایران که در ارومیه برگزار میشود افتخار حضور را از دست دادیم. به امید اینکه در سال آینده در خدمت شما باشیم
آرش خزایی - سرپرست گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا - همدان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد