گروه  دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

هرکجا سازی شنیدی ، شعر و آوازی شنیدی، از دلی رازی شنیدی ، یاد ما کن.
گروه  دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

هرکجا سازی شنیدی ، شعر و آوازی شنیدی، از دلی رازی شنیدی ، یاد ما کن.

در آغوش دریای پارس (12) قشم روز دوم

صبح دیگه ای با باد شرجی دریای پارس بیدار شدم .هوا دم داشت و ما تو ساحل بودیم. چندتا دختر قشمی اومده بودن و با وسایل ورزشی که نزدیک ما بود داشتن ورزش میکردن و میخندیدن. کیسه خوابی که توش خوابیده بودم نم داشت و اصلا از این حالت خوشم نمیومد. دلم میخواست یه دوش درست و حسابی بگیرم. از چادر اومدم بیرون و دیدم هوا ابری و گرفته اس. مثل همیشه برای صبحانه چایی درست کردم تا بچه ها بیدار بشن.   

معمولا در طول سفر ندا بعد از من بیدار میشد و صبحانه رو آماده میکرد. بعد فرهاد بیدار میشد. وقتی فرهاد بیدار شد دیگه صبحانه آماده شده بود. نمیدونم چرا تو سفر خوردن اینهمه حال میده. عسل- پنیر - کره - نان و چای داغ.  

 

 بعد صبحانه وسایل رو جمع کردیم تا بریم کمی پاساژ گردی. قشم پاساژهای قشنگی داره و کلا جزیره زیبایی. اما یه جورایی همه چیز خیلی مدرن و بی روحه. انگار تو این جزیره فقط خرید و فروش وجود داره. صدالبته قسمت سنتی هم داشت که در موردش خواهم نوشت اما کلا قالب جزیره همینه. بزرگترین مشکل ما تو جزیره کسی یا جایی بود که بتونیم وسایلمون رو پیشش بذاریم و متاسفانه نداشتیم. با توجه به بی مهری مسئولین منطقه آزاد ما حتی نتونستیم دوچرخه هامون رو هم پیششون بذاریم و چقدر حیف شد نتونستیم ژئوپارک قشم ، ساحل لاکپشت ها و دره ستاره هارو ببینیم. 

بله رفتیم پاساژها رو ببینیم و خریدی هم کنیم. همه جور بازار بود. از همه جور جنس اینجا دیدیم ( البته منظور اجناس مصرفی )  

    

 یه بازار بود به نام بازار چینی ها . همه چیزش کلا چینی بود. فروشنده ها هم چینی بودن. تمامشون هم بین 16 تا 26-27 سال سن داشتن و از همه عجیب تر بدون لهجه حرف میزدند. جالب تر اینکه مدیرشون هم یه دختر 16 ساله بود ( البته اینجور به نظرمون اومد) که ازش حساب میبردن. این بازار همه جور وسایل بنجل داشت   فکر کردیم یه چیزی بخریم که لااقل بعدا از خریدمون پشیمون نشیم. پس چیزی رو خریدیم که چین اش بهتره . آره چندتا لیوان و ظرف چینی خریدیم . ظهر شده بود خیلی گرسنه شده بودیم بنابراین رفتیم و کمی غذا خریدیم و رفتیم تو یه فضای سبزی نشستیم و خوردیم. کمی هم استراحت کردیم .  

  

من از ابتدای ورودمون به جزیره دنبال لباس سنتی بندری یا قشمی بودم و خیلی هم گشتم و پیدا هم کردم اما خیلی گرون بود. بنابراین تصمیم گرفتم روبنده خانم های بندری رو حداقل بخرم که البته تو قشم خوبشو پیدا نکردم .  

تو پارک چندتا خانم بومی دیدیم که تنوع لباس های رنگی شون خیلی قشنگ بود.  

بعد ناهار و کمی استراحت یه باجه روزنامه فروشی پیدا کردیم که سوالات کنکور میفروخت و دوچرخه هامون رو گذاشتیم پیشش تا بریم بازار سنتی. اینجا بود که فهمیدیم بازار سنتی خیلی بهتر از این پاساژهاست.  تو اینجا هم مردم قشمی بیشتر بودن و هم شلوغ تر بود و هم اینکه بازارش برای ما آشناتر بود.  

تا دم غروب تو این بازارها گشتیم و کمی خوراکی خریدیم و چند جفت کفش. من کفشمو خریدم 10000 تومن.  

سوار ماشین شدیم که برگردیم دوچرخه هامون رو برداریم بریم دوباره همون جا لب ساحل که یکهو فرهاد گفت ای داد بی داد دوربین جا موند.  

خوب البته این عکس ها که تا به حال دیدید نشون میده پیداش کردیم. آره رفتیم و دیدیم همون صاحب مغازه در اوج امانت داری خیلی خوشحال شد که ما برگشتیم و تونست دوربین رو بهمون پس بده.  

برگشتیم و دوچرخه هامون رو برداشتیم رفتیم لب ساحل و شام درست کردیم. رفتم لب ساحل و یک ربعی به دریای پر از موج خیره شدم.  

به خودم گفتم : هی پسر هزار و خرده ای رکاب زدی . گرما کشیدی. تشنه موندی . خسته شدی. امیدوار شدی. رو دوچرخه از خستگی خوابت برد. گاهی از خطر ترسیدی. شاد شدی و گاهی هم ناراحت. شبها برای فردا تو ذهنت کلی برنامه ساختی و عوض کردی، حالا رسیدی به اینجا. دریای پارس و این آخرین شبه که داری این آبها رو میبینی. پسر آیا بازم  عمر بهت امان میده که بیایی و اینجارو ببینی؟ این دریارو ، این جزیره رو ، این وسعت پر از راز و شکوه رو؟  میمونی که بیایی و باز به این آبها خیره بشی و غرور سراسر وجودت رو فرا بگیره ؟

موجها خودشون رو به ساحل می کوبیدن و فریاد میزدند و روایت شیرمردان و شیرزنانی رو میکردن که بودن تا این دریا پارس باشه و پارس بمونه.  

        

صدام کردن تا برم شام بخورم . شام خوردیم و بعد فرهاد کمی برامون خوند و کم کم رفتیم که بخوابیم.   

ادامه دارد...       

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:54

سلام

سفر قشم منو یاد 7سال پیش انداخت.اون موقع خیلی برام دلچسب بود که عظمت خلیج فارس رو برای اولین بار حس میکردم.من قشمو به خاطره طبیعتش وابی خوشرنگ دریای خلیج قشنگمون خیلی دوست داشتم.راستی واقعا چطوری اون چینی ها لهجه نداشتن برام خیلی جالب بود.عکس اخر شما کاملا مشخص میکنه که چقدر به سرگذشت دریای فارس فکرمیکنید.

حامد حسینی دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 17:25 http://rekabzan.blogfa.com

سلام آرش جان
خوبی
ممنونم که دوباره نوشتی
- کاش توی جزیره مسئولین یه کم باهاتون همکاری کرده بودند تا بیشتر بهتون خوش میگذشت
- اشکال نداره این دفه که اومدی با هم میریم و دره ستارگان،ساحل تخم گذاری لاکپشت ها و .. رو میبینیم
- کفش 10000 تومنی مبارک باشه
- ایشالله که صد سال عمر کنی و من و بقیه دوستان بتونیم از تجربیاتت استفاده کنیم و با هم مناطق زیبای سرزمین من رو ببینیم و لذت ببریم
- ......

حسین اریامند دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:42

با درود به عاشقان طبیعت و علاقه مندان به سیر وسفر . بچه های دوست داشتنی همدان . لحظه لحظه ی گزارش .خواندنی و لذت بخش بود .امیدوارم گزارشها و سفرهایتان همچنان ادامه داشته باشد . باسپاس از شما . بدرود

http://www.zirkooh.sport-kj.ir/ جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 17:51

اداره ورزش و جوانان زیرکوه با همکاری شرکت احیاگران آبیز و همکاری فرمانداری و فرماندار محترم این شهرستان قصد دارد اولین همایش کویرنوردی این شهرستان را در تاریخ 24و25 اسفند ماه در کویر بکر همت آباد برگزار نماید لذا از کلیه علاقمندان به ورزش زیبا و جذاب کویر نوردی و دوستداران و استفاده کنندگان از جلوه های قدرت الهی در کویر دعوت می شود جهت ثبت نام به سامانه ثبت نام سایت در منو سمت راست مراجعه نمایند ..

سر به سایت تون زدم . متاسفانه اینی که نوشتید یه دعوت نامه نیست. هرکس بتونه مبلغ ثبت نام رو برای همایش واریز کنه خود بخود دعوته. فقط یه خواهش ، لطفا نگذارید کویر زیبای همت آباد هم به سرنوشت کویر مرنجاب مبتلا بشه . زباله و تخریب مختصر پوشش گیاهی بدجور طبیعت مارو تهدید میکنه. خوبه که مردم برن و از این طبیعت که همانا عرصه خلقت خداوند توانا هست لذت ببرن اما یادمون نره قبل از هر برنامه ای از خودمون بپرسیم به چه قیمتی؟
خوبه که شهرستان کوچک شما هم جلب توریست کنه و از این صنعت بهره مند بشه اما یادتون نره اگه مواظب نباشد و فقط به درآمد این کار فکر کنید روزگاری میرسه که دیگه دلتون نمیخواد خلوت آرام و زیباتون با ورود افراد بی مسئولیت خراب بشه.
در کل من از این همایش ها استقبال میکنم اما هرکاری اگه در چارچوب درستش باشه خوبه. موفق باشید.

هومه دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 13:48 http://www.ghaensport.ir

سلام ... خواندم و عکسهای جذابتان ما را همسفرتان کرد .
قاین خراسان جنوبی چشم انتظار شماست هر زمان که اراده فرمایید

قدیر اکبری پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 20:07

امانت داری ابدی ترین بخش این سفره. دریای پارس که ندیدمش. می بینمش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد